ارتفاع سکوت



 و خدا فریاد تشنه ی زمین را شنید                                 مهری کیانوش راد، اهواز          


سال ها رمین از بی آبی رنج می برد ، رودها خشکیدند، ریزگردها در فضای برهوت خوزستان به جولان در آمدند و زمین 

فراموش کرد؛ طعم آب را و مردم یادشان رفت؛ مسیر آب را  .

 کسانی که باید به فکر زمین و مردم باشند ؛ هر دو را فراموش کردند.

خوزستانی را که در رگ های خود ، با طلای سیاه خود؛ حیات را به ایران هدیه می کرد؛ فراموش کردند.

در بستر آب خانه ساختند و به شادی خشکی زمین آواز سردادند.

رمین رو به آسمان کرد و به طلب باران و جامه سبز و پرطراوت خود از خدا کمک خواست.

به نیاز زمین پاسخ داده شد و آبی به اندازه سرسبزی او هدیه شد.

رودها پرآب شدند و رمین تشنه سیراب شد.

انسان رنجیده و مکدر به خانه ی خود در مسیر رودها نگاه کرد ، به خانه های سست خود که در مسیر آب روان بودند، 

به بی تدبیری خود و .

انسان بر زمین و طبیعت در همه ی سال ها جفا کرده بود 

باران به اندازه نیاز زمین جاری شده بود.

ارتفاع سکوت mkianooshrad 


هر روز می گویم.                                                    


هر روز می گویم

فردا روز دیگری است

فردا 

می آید 

اما 

دیگر نمی شود.

روز شعله نکشیده  

خاکستر می شود.

***

آتشی در من است 

که بی شعله روشن است

روز می خواهد 

دیگر شود

یا نشود.

     


هر روز سنگ  ، هر روز گلوله                                               


هر روز سنگ

هر روز گلوله 

هر روز آسمانی 

که بر زمین نمی گرید

هر روز زندگی 

هر روز نوشیدن شراب زندگی 

تو زندگی را در چه پیمانه ای می نوشی؟

پیمانه ی تو 

لیلای توست 

ای مجنون زندگی.



 و خدا فریاد تشنه ی زمین را شنید                                 مهری کیانوش راد، اهواز  98        


سال ها رمین از بی آبی رنج می برد ، رودها خشکیدند، ریزگردها در فضای برهوت خوزستان به جولان در آمدند و زمین 

فراموش کرد؛ طعم آب را و مردم یادشان رفت؛ مسیر آب را  .

 کسانی که باید به فکر زمین و مردم باشند ؛ هر دو را فراموش کردند.

خوزستان فراموش شد.

خوزستانی که زخم جنگ را بر پیکر خود داشت و بالاتر از قهرمانی که کریمانه از خود گذشت تا ایران حفظ شود ؛فراموش شد.

خوزستانی که در رگ های خود ، با طلای سیاه خود؛ حیات را به ایران هدیه می کرد؛ فراموش شد.

در بستر آب خانه ساختند و به شادی خشکی زمین آواز سردادند.

رمین رو به آسمان کرد و به طلب باران و جامه سبز و پرطراوت خود از خدا کمک خواست.

به نیاز زمین پاسخ داده شد و آبی به اندازه سرسبزی او هدیه شد.

رودها پرآب شدند و رمین تشنه سیراب شد.

انسان رنجیده و مکدر به خانه ی خود در مسیر رودها نگاه کرد ، به خانه های سست خود که در مسیر آب روان بودند، 

به بی تدبیری خود و .

انسان بر زمین و طبیعت در همه ی سال ها جفا کرده بود 

باران به اندازه نیاز زمین جاری شده بود.

ارتفاع سکوت mkianooshrad 


در قاب پنجره ایستاده ای

 

در قاب پنجره ایستاده ای

با سبزینه ی حیات 

با وزش باد می رقصی

گویی سماع همیشگیت

در خلوت فضای رهایی

نبض حیات است که می جوشد

از قاب پنجره 

با تو  سخن می گویم

ای تک درخت سبز حیاتم.

 

اشتراک با ذکر ماخذ ، کتاب پله های تنهایی ، ص87


پیشگویی پیام رسان کربلا

امام سجاد چشمش بر پیکر غرق به خون پدرش ، عموزاده ها و برادر ها افتاد. ناله ای بلند سر داد. زینب هراسان خود را به او

 رساند ، دلداریش داد  و از او خواست شکیبایی پیشه کند .

امام سجاد با اندوه گفت: چگونه شکیبایی کنم ، در حالی که همه ی عزیزان خود را غرق در خون ، بر خاک می بینم.

زینب با همه ی توان سعی کرد ؛ اندوه ش را کنترل کند . به یادگار  برادرش گفت:

عزیز دلم ، یادگار برادرم ، اندوه به خود راه نده. این واقعه ای بوده که از گذشته های دور ، جدم رسول خدا ، آن را خبر داده است.

ای میوه ی دلم ، جماعتی می آیند و اجساد مطهر شهدا را دفن می کنند.

روزی اینجا زیارتگاه کسانی می شود ؛ که از دور و نزدیک به عشق حسین علیه السلام به این سرزمین خواهند آمد ، تلاش

سلاطین کفر در نابودی مزار آن ها به نتیجه نمی رسد.

سخنان زینب -س- آرامش را به امام سجاد علیه السلام بازگرداند.

به دستورعمرسعد ، کاروان به راه خود ادامه داد. 

اشتراک با ذکر مأخذ ، از کتاب زینب -س- احیاگر تشیع


وقتی معرفی مولانا حرام می شود.                                                

 

چند سال پیش در یکی از مراکز آموزشی ، در کلاس فارسی عمومی ، بحث مولانا و مثنوی مطرح شد.

سوال کردم:

چند نفر مثنوی را مطالعه و با مولوی آشنایی دارند؟

آشنایی در حد کلاس های دبیرستانی بود.

دوباره سوال کردم ، چند نفر کتاب مثنوی را دیده اند؟

فقط یک نفر پاسخ داد : در کتابخانه این کتاب را دیده است ؛ اما مطالعه نکرده است.

بحث به شمس تبریزی کشیده شد  و دوباره سوال کردم: کسی با شمس تبریزی آشنا است ؟

جوانی پاسخ داد: فکر می کنم ؛ حاکم تبریز بوده است.

با تعجب نگاهش کردم ، جوان ادامه داد : سلطان آنجا بوده  و .

سکوت بر کلاس حاکم شد.

چهره ی تلخ و پر اندوه من ، اجازه ی سخن به کسی نمی داد.

 این روزها که ساختن فیلمی در باره ی مولانا حرام اعلام شده است ؛ با خود فکر می کنم؛ اگر جوان آموزش ندیده با بزرگانی که پشتوانه ی فرهنگی ایران هستند؛ این گونه به غفلت روبرو می شود و شاید گناه نادانستن او بر گردن همه ی کسانی است ؛ که باید آگاهی می دادند و ندادند؛ این فتوا را چگونه باید تفسیر کرد؟

مولانا و صاحب مثنوی ، در کتاب متعالی و با ارزش خود به تفسیر آیات قرآن  می پردازد و با تکیه بر فرهنگ غنی قرآنی موشکافانه ترین روان کاوی انسانی را با خواننده مطرح می کند.

انسان است و مبشر انسانیت و عشق ورزی نسبت به همه ی انسان هاست.

به نقادی تفکر صوفیانه می پردازد و در داستان خر برفت و خر برفت و خر برفت ، تفکر صوفی نمایان نادان را به چالش می کشاند، عارف دین داری است ؛ که بر خلاف دیگر عرفا به صراحت می گوید: هر کجا که از شراب یاد می کند، منظور و مقصود او چیست:

*شراب عشق نبود ز آب انگور / ره نوشیدنش هم از گلو نیست

از این پیمانه و جام و سبوها    /  غرض ، پیمانه و جام و سبو نیست

و یا 

*کجا شراب طهور و کجا می انگور  /  طهور آب حیاتست و آن دگر مردار 

این فتوای  تلخ مرا به یاد تکفیر بسیاری از بزرگان دین در گذشته انداخت و این شعر ابن سینا- زمانی که به او نسبت کفر دادند- که می فرماید :

کفر چو منی گزاف و آسان نبود / محکم تر از ایمان من ایمان نبود

در دهر یکی چو من و آن هم کافر / پس در همه دهر یک مسلمان نبود.

خداوند عاقبت همه ی ما را به خیر کند.

 



کوثر  ( بزرگ بانوی اسلام)                                                


کودک بودی و دستانت به مهر

آیه های مادری می سرود

و فلک

گرداگرد تو می چرخید

در خانه ات دری گشوده بود

بابی به سوی نور

تشنگان حقیقت 

به تحیر در او می نگریستند

و چونان ریسمان چاه 

دلو تشنه ی خویش را 

از زلال نام او سیراب

و او 

سیراب نام تو بود.

***

ای کوثر پدر

مادر قله های شرف

در جوشش هزاره ی عشقت

هزار هزار بهار 

به تماشا نشسته است.

اشتراک با ذکر ماخذ mkianooshrad



دیروز عاشورا بود                                                  


دیروز عاشورا بود

من 72 بار مردم، زنده شدم

72 بار تکرار تاریخ را دیدم

امروز ما ادامه ی دیروز است

حسین روح ی توست 

آنگاه که آزاد می شوی

و زینب 

شلاقی که مدام بر تن من می کوبد

ای شلاق بر من بتاز

ای شلاق بر ما بتاز

 تا عریانی را عاشق شویم

ما به پوسته ها عشق می ورزیم

و من عشق را 

تنهاترین می یابم

آنگاه که درد فرد بودن 

مرا به جانب تو می کشاند 

تا مرا در خود پناه دهی

دوتا شویم

و عشق که زبانه کشید 

چشم می گشایم

تو محو شده ای

پله پله 

باید 

به او رسید.




حراج فصلی خون 

 

بر درگاه علم خویش 

انسان چونان مهره ای است

با دکمه ای پاشیده می شود.

درحراج فصلی خون 

ارزان ترین کالا مرگ و حیات اوست.

دیگر نمی شناسمش

در آبگینه ی صورت 

گویی غریبه ای است.

 

در روزگار علم

عشق گویی رایحه ای است

از دورهای  دور

آنجا که انسان ،با آب و خاک و مهر 

پیوسته بود 

و خنده شکفته ی شاد او

اینجا خنده را به سکه ای می فروشند

و عشق 

مرز مشخصی است 

در حوزه ی سود و زیان او

 

کو چهرهای بی نقاب

تا پیش روی او

شکرانه ای زنم.

اشتراک با ذکر ماخذ ، mkianooshrad


در جستجوی خود 

کتاب در جستجوی خود نوشته ی مهری کیانوش راد ،  72 صفحه ، قیمت :8000 تومان در انتشارات دارالعلم در بهمن 98 به دنیای کتاب راه یافت .

در خوزستان می توان آن را در کتاب سراهای زیر جستجو کرد:

اهواز : کتاب سرای محام

دزفول : کتاب سرای رشد

اندیمشک : کتاب سرای ابن سینا 

   ارتفاع سکوت  mkainooshrad


در جستجوی خود 

کتاب در جستجوی خود نوشته ی مهری کیانوش راد ،  72 صفحه ، قیمت :8000 تومان در انتشارات دارالعلم در بهمن 98 به دنیای کتاب راه یافت .

در خوزستان می توان آن را در کتاب سراهای زیر جستجو کرد:

اهواز : کتاب سرای محام، پیک ارسال 3198-061

دزفول : کتاب سرای رشد، 42241012-061

اندیمشک : کتاب سرای ابن سینا

تهران : نشر دارالعلم 66955405-021

قم:33744298-025 

   ارتفاع سکوت  mkainooshrad


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

رستوران گياهي دنیای من geniet van voetbalfiguren حضرتِ جان خريد لايسنس نود32 - خريد آپديت و يوزر و پسورد eset - خريد لايسنس سیاوش همچنین شما ایران من خرید سوالات آیین نامه 98 Alison